جدول جو
جدول جو

معنی زرد چله - جستجوی لغت در جدول جو

زرد چله
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ گُ)
گل زرد. (فرهنگ فارسی معین). نوعی از گل سرخ به رنگ زرد. رز زرد:
به زرینه جام اندرون لعل گل
فروزنده چون لاله بر زرد گل.
عنصری.
زرد گلان شمع بر افروختند.
سرخ گلان یاقوت اندوختند.
منوچهری.
هر زردگلی به کف چراغی دارد
هر آهوکی چرا به راغی دارد.
منوچهری.
زرد گل بینی نهاده روی را بر نسترن
نسترن بینی گرفته زرد گل را در کنار.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(زَ)
مایل به زردی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرد گل
تصویر زرد گل
گل زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرد چهره
تصویر زرد چهره
آنکه صورتش زرد رنگ و پژمرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرد چهر
تصویر زرد چهر
آنکه صورتش زرد رنگ و پژمرده باشد، پژمرده افسرده
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی علفی و پایا از تیره زنجبیلها جزو راسته تک لپه ییها این گیاه دارای ساقه ای زیر زمینی متورم است که یک ساقه هوایی از آن خارج میشود در قاعده ساقه برگهای بدون دمبرگ با غلاف مشخص ولی در قسمت فوقانی این برگها برگهای کامل که ساقه گلدار از بین آنها ظاهر میشود مشاهده میگردد. گلهایش مجموعا بصورت سنبله و محصور در دو گوشوارک مایل به زرد است. هر گل این گیاه شامل سه کاسبرگ زرد رنگ و سه گلبرگ نامتساوی بهم پیوسته (شبیه بوق) میباشد. قسمت مورد استفاده این گیاه ریزدم آنست که پس از خارج کردن از زمین ریشه های آنرا جدا ساخته و با آب میشویند سپس در آب جوش قرار داده و در گرمای خورشید بمدت چند روز خشک میکنند رزد چوبه زرده چوب اصل الزعفران
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است جزو تیره گل سرخیان جزو دسته بادامیها که دارای میوه شفت میباشد. آنچه را که بنام هسته میوه این درخت مینامیم عبارت از درون بر و دانه میباشد منشا این گیاه را از ارمنستان میدانند ولی به طور قطع اصل این درخت از آسیای غربی و مرکزی است درخت زرد آلو مرتفع نمیشود و شاخه هایش در اطراف گسترده میشود برگش بیضوی یا نسبتا گرد و بیشتر قلبی شکل و گلهایش سفید است اروق اروک مشمش، میوه درخت مذکور تا حدی درشت و آبدار و زرد رنگ یا زرد مایل به قرمز است قسمت ماکول میوه این گیاه بحد کافی دارای ذخیره قندیست و ضمنا بوی معطری نیز دارد. یا زردالوانک گونه ای از زردالو که میوه اش نامرغوب و دارای هسته ای تلخ و ریزتر از انواع دیگر است مشمش کلیبی زردالوی دانه تلخ. یا زردالو غوله (زردالو غوره) زردالوی نارس اخکوک. یا زردالوی پیش رس گونه ای از زردالو که دارای میوه ای ریزه و نامرغوب است و میوه اش زودتر میرسد. یا زردالوی شکر پاره گونه زردالو که میشوه اش بسیار شیرین و درشت و معطر و در خراسان فراوان است
فرهنگ لغت هوشیار
شاخه بزرگ درخت که از آن هیزم گیرند، شاخه ی بالایی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو زرد رنگ با خطی سفید از کوهان تا ابتدای دم
فرهنگ گویش مازندرانی
پری شاهرخ، انجیرخوار، نام عملی: otiooos orioos
فرهنگ گویش مازندرانی
محل عبور نخ از شانه در دستگاه بافندگی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در شرق کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
چله ی کوچک، چهل روز اول زمستان
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو زردرنگ پیشانی سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو سرخ رنگی که پیشانی و قسمت انتهای دم آن سفید رنگ است
فرهنگ گویش مازندرانی
شاخه ی کوچک، چله ی کوچک در مقابل چله ی بزرگ زمستان
فرهنگ گویش مازندرانی
دوشاخه
فرهنگ گویش مازندرانی